دوباره سیب بچین حوا
من خسته ام . . .
بگذار از اینجا هم بیرونمان کنند . . .
sMs بـבیــــ جوابتـــو نـــבه
ســآعتهـــا نگرانشـــــ باشیــــ
بعد بآ یه خطــ בیگهـــ بهشــــ زنگـــــ بزنیــــــ با בومینــــــ بوق گوشیـــــ رو برבآرهـــــ
اونــــ وقتـــهـ کهـــ میفهمـیــــ تنهاییـــــــ
اونــــ وقتـــهـ کهـــ میفهمـیــــ בیگهـــ בوستتـــــ نـבآرهـــ
آבمــآ از همینـــ جـآ تنــهاییــــ رو وآســهـ خودشونــــ انتخابـــ میکننـــــ
دنیاے بدون تو
شباهَت عَجیبــے با این غروب هاے لعنتـے دارد
دلـگیـر و دل گیــر و دل گیـر
هوای مردن
بیخ گوش من است...
همان جایی که روزی...
رد نفس های تو بود....!
" خداحافظی ات "
عجب خرابه ای به بار آورده است !
نگاه کن ...
مدت ها در تلاش اند مرا از زیر آوار تنهایی هایم بیرون کشند ...
جا سیگاریم را گم کرده ام تو ندیدی؟
خودش مهم نیست خاطراتم را در ان سوزانده ام.